مفاهیم کلیدی مدیریت بازاریابی
بازاریابی مجموعه فعالیتهای مدیریتی است که از طریق تکنیکها و استراتژیهای مختلف باعث افزایش فروش و سود در هر کسب وکاری میگردد. سطوح مختلف بازاریابی از سطح استراتژیک تا سطح عملیاتی در نمودار زیر مشخص شده است.
وظیفه مدیریت بازاریابی این است که مفاهیم فوق بطور استاندارد و حرفه ای در سازمان پیاده سازی شود.
امروزه شرکتها از شیوه بازاریابی انبوه و تنوع محصول دست برمیدارند و به “بازاریابی مبتنی بر بازار هدف” توجه میکنند. بازاریابی مبتنی بر بازار هدف بهتر میتواند شرکت را یاری دهد تا از فرصتهای بازاریابی خود استفاده کند. شرکت فروشنده میتواند برای هر بخش از بازار مورد نظر محصولی مناسب تولید کند، و آنها را با قیمتهای مختلف از کانالهای متفاوت توزیع و با تبلیغات گوناگون تامین نماید. شرکت به جای پراکندگی تلاشهای بازاریابی خود میتواند بر روی گروه خاصی از خریداران تمرکز کند و به خواستههای آنها رسیدگی نماید.
در نمودار زیر سه مرحله اصلی بازاریابی مبتنی بر بازار هدف نشان داده شده است. مرحله نخست بخشبندی یا تقسیمبندی بازار است که بازار را به گروههای مشخصی از خریداران با نیازها، ویژگیها یا رفتار متفاوت تقسیم میکنند. این افراد به آمیزهای از بازاریابی و محصولات متفاوت نیاز دارند. تعیین بازار موردنظر یا بازار هدف دومین گام است. هدفگیری بازار یعنی ارزیابی جذابیتهای هر بخش از بازار و گزینش یک یا چند بخش از این بازار به منظور ورود به آن. تعیین جایگاه در بازار گام سوم به حساب میآید، یعنی تعیین جایگاه شرکت، از نظر رقابت و ارائه آمیزه بازاریابی با جزئیات کامل.
- بخش بندی بازار
بازار از خریداران تشکیل میشود و خریداران تفاوتهای زیادی با هم دارند. امکان دارد آنها، از نظر خواسته، دسترسی به منابع، محل جغرافیایی، نوع نگرش و شیوه خرید با هم متفاوت باشند. شرکتها از طریق تقسیمبندی بازار، بازارهای بزرگ و ناهمگون یا نامتجانس را به بخشهای کوچکتر تقسیم میکنند تا بتوانند کالاها و خدماتی را که نیازهای منحصر به فرد مشتریان را تامین مینمایند، به این بازارها برسانند.
بخش بندی بازار برای شرکت مزایای زیادی دارد از جمله:
- شرکت آسانتر میتواند گروههای خریداران را شناسایی، با آنها دیدار و پیشنهادهای مناسب آنان تنظیم کند.
- در یک بخش مشخص شرکت با رقیبان کمتری روبه رو است.
- شرکت فرصت بیشتری برای تبدیل شدن به تأمین کننده برگزیده بخش خود را دارد.
- هزینه های بازاریابی و تبلیغات بسیار کاهش می یابد.
- هدفگیری بازار
مقصود از تعیین بازار مورد هدف، ارزیابی جذابیت هر یک از بخشهای بازار و انتخاب یک یا چند بخش از آن برای ورود است. شرکت باید بخشهایی از بازار که میتواند بیشترین ارزش را برای مشتری به بار آورد و برای یک دوره زمانی بلندمدت آن را حفظ نماید، هدف قرار دهد. منابع محدود شرکت احتمالاً آن را وادار میکند که تنها به یک یا چند بخش خاص از بازار وارد شود. این استراتژی، فروش را محدود میکند ولی بسیار سودآور است.
بیشتر شرکتها از طریق ارائه خدمت به یک بخش ویژه به بازاری جدید وارد میشوند. و اگر در این راه موفق شدند وارد بخشهای دیگری خواهند شد.
- جایگاه یابی
یک شرکت پس از تعیین بخشهایی از بازار که میخواهد در آنها فعالیت کند، باید مشخص سازد که در آن بخش ها چه جایگاه یا مکانی خواهد داشت. جایگاه یک محصول محلی است که آن محصول در مقایسه با محصولات شرکت های رقیب در ذهن مصرف کننده دارد. اگر مصرفکنندگان محصولی را درست همانند محصول دیگر موجود در بازار بدانند، دلیلی برای خرید آن نخواهند داشت.
ایجاد جایگاه در بازار یعنی جا انداختن یک محصول به صورت روشن، ممتاز و مطلوب در ذهن مشتریان موردنظر، با توجه به محصولات شرکت های رقیب. بنابراین، بازاریاب ها باید در مورد تعیین جایگاه محصول در بازار برنامهریزی کنند به گونهای که محصولات آنها نسبت به محصولات شرکت های رقیب متفاوت جلوه کند و در بازارهای موردنظر به بیشترین مزایای استراتژیک دست یابند.
- آمیزه بازاریابی
آمیزه بازاریابی مجموعهای از ابزارهای قابل کنترل بازاریابی است که شرکت آنها را در هم میآمیزد تا پاسخگوی بازار مورد هدف باشد، یا بعبارت دیگر آمیزه بازاریابی در برگیرنده همه کارهایی است که شرکت میتواند انجام دهد تا بر میزان تقاضا (برای محصولاتش) اثر بگذارد. این کارها را میتوان به چهار متغیر شناخته شده به عنوان چهار P طبقهبندی کرد. آنها عبارتاند از: محصول، قیمت، توزیع و ترویج.
برنامه بازاریابی اثربخش تمام ارکان این آمیزه بازاریابی را به گونهای هماهنگ درهم میآمیزد تا شرکت بتواند با عرضه ارزش به مشتریان به هدفهای بازاریابی خود دست یابد. آمیزه بازاریابی دربرگیرنده مجموعه ابزارهای تاکتیکی شرکت برای تعیین و حفظ یک پایگاه قوی در بازار موردنظر میباشد.